Tuesday, November 14, 2006

جنبشي آيا هست؟

جنبشي آيا هست؟

بيابان را سراسر مه گرفته است / چراغ قريه خاموش است / رودي گرم در خون بيابان است احمد شاملو

1- دانشجويا ن وجدان بيدارجامعه و نيروهاي پيشروي آن به شمار مي‌روند. به دليل جوان بودن از نقد راديكال قدرت نمي‌هراسند و خواسته‌هاي اصيل انساني را پيگيري مي‌كنند. اين دانشگاهيان هستند كه چراغ حقيقت‌جويي را در كوره راه‌هاي جهل پيشاپيش مردم برمي‌افروزند. دانشگاه آخرين سنگر آزادي است و ... . تا چه اندازه مزخرف گفتيم؟
2- اين گونه گفتارها در مورد جنبش دانشجويي ( يا هر مفهوم ديگر؟ ) گر چه آن را حجيم مي‌كنند اما از آن جا كه تنها در اين سطح مي‌مانند، مفهومي بزرگ و تو خالي بر جاي مي‌گذارند بي آن كه چيزي بر آن افزوده باشند؛ آن جنبش دانشجويي ازلي و ابدي كه در مورد هر آنچه هست (و نيست) همواره فكر و موضع‌گيري كند شايد جذاب و دوست داشتني باشد اما مادامي كه اين همه چيزها، هميشه ها و همه كارها تعين نيافته و در خلاء باقي مانده‌اند روشنگر يا كارا نيست. ترجمان واقعي جنبشي دانشجويي كه از ميان همه افكار و اعمال ممكن هنوز هيچ يك را برنگزيده است ركود و خمودگي است و يك جنبش رخوت آلود را به سختي بتوان در جايي سراغ گرفت ! لازم نيست همه دانشجويان مانيفستي مشترك منتشر كنند و با تعيين چند تاكتيك مشخص به پيگيري مطالبات به خصوصي بپردازند تا بتوان از وجود جنبش دانشجويي سخن گفت، اما از ديگر سو جنبش ناميدن تحركات پراكنده جريان‌هاي مختلف دانشجويي فعلي، كه كمتر با بدنه دانشگاه ارتباط برقرار مي‌كند، درست به نظر نمي‌رسد.
3- به سختي بتوان فضاي چندش‌آور كنوني كه بر دانشگاه‌ها حاكم است را پايدار دانست. پيش‌پا افتاده‌ترين دليلش آن است كه حاكميت كنوني پا را چنان تا خصوصي‌ترين گوشه‌هاي زندگي دراز مي‌خواهد كه خواب‌آلوده ترين دانشجويان را نيز بر خواهد آشفت. هم‌چنين با تعطيلي بساط دوم خردادي‌ها و نقش بر آب شدن اميدهايي واهي كه از سوي دانشجويان به آن‌ها بسته شده بود، اگر چه برخي فعالان دانشجويي دچار سرخوردگي شده‌اند، اما بيش از پيش مي‌توان به رشد جريان‌هاي مستقل اميدوار بود. مهمتر از اين‌ها بحران‌ها و شكاف‌هاي عميق اجتماعي- سياسي كه به كمك انواع مخدرها و سرپوش‌هاي شيك، تلاش بر به فراموشي سپردنشان بوده است ديگر در حال رخ نمايي‌اند: سياست‌هاي تعديل اقتصادي و خصوصي سازي به خوبي كارايي خود را نشان داده‌اند (هم براي جيب كارگزارانشان و هم براي اقتصاد ملي! )، اعتراضات و اعتصابات كارگري به وقايعي هر روزه تبديل شده‌اند، نرخ بيكاري كه از سوي حكومت بيش از14% اعلام مي‌شود، بيش از دو برابر شدن درآمدهاي نفتي و البته عدم بهبودي در وضعيت اقتصادي، برآورد نرخ تورم 30 درصدي براي سال آينده و ... . از سوي ديگر زنان و دختران به طور جدي در جستجوي دستيابي به جايگاه خويش در متن جامعه‌اند. بخش‌هاي غير قابل صرف نظر كردني از اجتماع از سبك‌هاي مدرن زندگي پيروي مي‌كنند و ناگزير الزامات حيات سياسي اجتماعي اينان متفاوت با موقعيت سنتي حال حاضر است. ايدئولوژي رسمي به دوراهي نابود كننده‌اي رسيده است: يا بايد همچنان بر بازتوليد خود اصرار كرده و درگيري با قدرت‌هاي خارجي را بپذيرد و يا آنكه با سازشكاري حمايت اندك حاميان داخلي را از دست داده و مرگ خويش را رقم بزند. و دانشجويان به ناچار از كنار اين تحولات بي تفاوت عبور نخواهند كرد.


4- زايش كودك فردا، براي هيچ كس، بي درد نخواهد بود. اما برخي مي‌توانند بار درد خويش را بر دوش ديگران بگذارند؛ راست‌هاي افراطي گران‌ترين بها براي بقاي خود را مي‌توانند از جيب و جان ملت بپردازند، راست‌هاي اصلاح‌طلب كه نتوانستند كالاي بنجل خود را، حتي با ترساندن مردم از لولوي فاشيسم ، قالب كنند، اينك مي‌توانند تمام كاسه كوزه‌هايي كه در اين ساليان در حال افتادن بوده را بر سر احمدي‌نژاد بشكنند و از پس او خود در نقش منجي ظاهر شوند. راست‌هاي نوليبرال و نمونه مشابه خارجي‌شان، راست‌هاي سلطنت طلب، مي‌توانند هزينه پيروزي خود را از حساب جان سربازان آمريكايي و مردم ايران به حساب پرزيدنت بوش واريز كنند ... ما اما چنين فرصت‌هايي نداريم و در برابر اين‌همه آن‌قدر قدرتمند نيستيم كه بتوانيم دست و دل‌بازانه هزينه بدهيم . پس ناگزيريم چنان هوشمندانه رفتار كنيم تا پس از تحمل رنج و درد شيرين زايش، در سوگ جنين نارسي سقط شده ننشينيم

Friday, September 15, 2006

مرد آزاد










IRAN

?

بدون شرح-بدون شرق
سکولاریسم
به صورت عمومی به مفهوم ممانعت از دخالت دین در امور عمومی جامعه‌است. این تفکر به صورت کلی ریشه در عصرروشنگری در اروپا دارد. ارزش‌هایی مانند جدایی دین از سیاست ( جدایی کلیسا و حکومت) در آمریکا و لائیسیته در فرانسه بر سکولاریسم بنا شده‌است
از آنجایی‌که اصطلاح سکولاریسم در موارد مختلفی استفاده می‌شود معنی دقیق آن بر اساس نوع کاربرد متفاوت است. فلسفه سکولاریسم بر این پایه بنا شده‌است که زندگی با در نظر گرفتن ارزش‌ها پسندیده‌است و دنیا را با استفاده از دلیل و منطق بدون استفاده از تعاریفی مانند خدا یا خدایان و یا هر نیروی ماورای طبیعی دیگری بهتر می‌توان توضیح داد. سکولاریسم بدین مفهوم یکی از دستاوردهای مدرنیته است و یکی از پایه‌های اساسی سکولاریسم انسانی مدرن استدر حکومت معنی سکولاریسم عدم دخالت باورهای مذهبی در امر حکومت و برتری دادن به اصول حقوق بشر بر سایر ارزشها متصور هر گروه و دسته‌ای است
در مفاهیم جامعه‌شناسی سکولاریسم به هر موقعیتی که در آن جامعه مفاهیم مذهبی را در تصمیم گیریهای خود کمتر دخالت دهد و یا این مفاهیم کمتر موجب بروز اختلاف و یا درگیری گردد اطلاق می‌گردد
هالیئوک در سال ۱۸۹۶ در کتاب خود به نام «سکولاریسم انگلیسی»، سکولاریسم را به این گونه تعریف می‌کند«سکولاریسم شیوه و قانون زیستن است که بر اساس انسان خالص بنا نهاده شده‌است و به صورت کلی برای کسانی است که باورهای مذهبی و یا خرافی را ناکافی یا غیرقابل اطمینان و یا غیرقابل باور یافته‌اند. اصول سه گانه آن عبارت است از
بهبود وضعیت زندگی با توجه به مفاهیم مادی زندگی دانش تنها مشیت در دسترس انسان است
کار نیک کردن نیک است. حقیقت این زندگی نیکو است و در جستجوی خوبی بودن فضیلت است
اغلب دولت‌های مهم جهان اهمیت سکولاریسم ودموکراسی را پذیرفته‌اند تا حدی اکه اغلب مسیحیان معتقدند که باور سکولاریسم یک باور مذهبی است که ریشه در دین مسیحیت دارد و بدین منظور به انجیل
لوقا فصل ۲۰ آیه ۲۵ اشاره می‌کنند. چندین کشور با جمعیت مسلمان نیز حکومت‌های سکولار را به حکومت مذهبی یا متأثر از مذهب ترجیح داده‌اند
باور رایج در ایران
متاسفانه در ایران این باور غلط رواج دارد که سکولاریسم به معنی نفی خدا، لا مذهبی و یا ضدیت با اسلام است. در صورتی‌که همان‌طور که مشاهده می‌کنیم سکولاریسم هیچ ارتباطی به باورهای مذهبی و یا غیر مذهبی انسان ندارد
پرزیدنت الف نون
در معناي معجزت، از كوه طور تا خيابان پاستور

آن ششمين رييس جمهور، آن ساطع هاله‌ي نور، آن مهرورز رجائي‌سان، آن بهتر از اي‌كي‌يوسان، آن دوستدار اقتصاد هردمبيل، استاندار اسبق اردبيل، آن سابقاً شهردار، آن آمده از ولايت گرمسار، آن نافي واقعه‌ي هولوكاست، آن قانع به سنگك و پنير و ماست، آن مرد عمل، آن صاحب جمال، آن اهل قيل و قال، آن وبلاگ‌نويس تك پست و باحال، آن هميشه در عالم فضا، آن باني صندوق خالي مهر رضا، آن پس از حسن‌القضا سوءالقضا، آن ناقض دويم جوزا، آن در دانشگاه اوستاد، آن از جمله اوتاد، شيخنا و مولانا و پرزيدنتنا شيخ محمود احمدي‌نژاد، اهل هزاره‌ي دوم بود و طرح‌هايش از هزاره‌ي چهارم و عملش از هزاره‌ي اول و با اين حال معجزت هزاره‌ي سوم بود. و بر كس اين معناي غريب مكشوف نگشت كه اول شخص پس از حضرت ختمي مرتبت بود كه او را داراي معجزت و صاحب كرامات دانسته‌اند، العياذبالله. و معجزت البته بسيار داشت و خرق عادت مي‌كرد بهتر از ژانگولر و در هوا راه مي‌رفت و مي‌گفت: ما مي‌توانيم. نقل است كه از همان طفوليت شير پاستوريزه مي‌خورد. گفتند چرا چنين كني؟ فرمود: تا بزرگ شوم، چاق شوم، چله شوم و در شارع پاستور سكني گزينم كه آنجا تختي هست سليماني كه بر آن بنشينم و بدان ريشه‌ي خاندان بني‌اسرائيل درآورم. و شرح معجزات او كه مشابه شق‌القمر و يد بيضا و تبديل عصا به اژدها و بيرون آوردن اشتر از دل كوه است از اين نيز فزون‌تر است. در شرح اين معجزات همين بس كه چون شيخ بيامد قيمت طلا و مسكن و دلار سر به آسمان هفتم كشيد از بركتي كه در وجود شيخ بود و عدد ساده‌زيستان و بيكاران و وام‌گيرندگان از شمار بيرون شد تا دولت رجائي‌وار تحقق يابد بعون الله تعالي. نقل است كه به هر ديار برفت، خلايق بيهوش مي‌شدند بي واسطه‌ي اتر و ليدوكائين. و آزمودند كه در ولايتي، خلقي عظيم گرد آمدند و يكي با ديدن شيخ طپانچه بر صورت خود بزد و بيفتاد و ديگري همين‌طور تا آخر طابق النعل بالنعل و بسان مهره‌هاي دومينو. تا بدانجا كه خلايق روي همدگر تلنبار شدند و شمردند از كرور افزون بود. نقل است كه پنجاه تن از مشايخ و كبار طريقت اقتصاديه جمع شدند به تكفير شيخ و مصحفي طويل بنوشتند كه شيخ محمود ناسخ اقتصاد است و بالله كه بيسواد است. شيخ باذن الله تعالي هويي بكرد و جملگي غيب شدند و خلايق از آن معجزت در حيرت بماندند. در روايت است كه شيخ محمود با جمعي از ياران از جايي بگذشتند. درويشي بديدند بغايت ژنده‌پوش كه زر همي‌بافت. ياران شيخ از آن حالت در عجب شدند. شيخ نزد درويش ژنده‌پوش برفت و فرمود: چه خوري؟ درويش بگفت: نون و سيب‌زميني شيخ پرسيد: چه پوشي؟ درويش گفت: كاپشن چيني شيخ گفت: زنهار كه آن نكني. بيا مشاور من شو و نون و بوقلمون بخور. و شيخ زري‌بافان مشاور شيخ شد و دل رضا نداد كه آن بوقلمون به تنها بخورد و بسيار نان و بوقلمون ميان خويشان خود تقسيم كرد از مرحمتي كه در او بود. رضي الله عنه. و نيز از كرامات شيخ اين بود كه مي‌گفت نفط را به قوت لايموت خلايق مبدل ساخته و بر سر خوان عوام‌الناس خواهد آورد و بدين سان خلايق بسيار از جوع بمردند و از اعتماد به كرامت شيخ كه گفته بود نفط را شوربا خواهد ساختن. و گفت: هر كه گرانی بيند چشمانش آستيگمات باشد و يا كذاب. و گفت: ديگران هر جا روند خلايق گوش كنند و ما هر جا رويم خلايق مدهوش كنيم. و گفت: شأن مردم را قبل از انتخابات دست‌كم نگيريم. و گفت: قوه‌ي تخمي حق مسلم ماست. نقل است كه چون از دنيا برفت، وي را در خواب بديدند كه در خلد برين هفتاد هزار غلمان و حوري به ساخت رآكتوري گماشته بود كه اجمعين تكرار مي‌كردند: انرژي هسته‌اي حق مسلم ماست. رحمة الله عليه.